تخم مرغ جنگی

گفت: «عجب آدم جالبیه این جلیل! دیروز اومدم بهش می‌گم آقاجلیل، شب عیده و من پول ندارم، می‌تونی بیست تومن به من قرض بدی و دوماه صبر کنی؟ بهم می‌گه پول ندارم؛ ولی می‌تونم دو ماه برات صبر کنم» صدای خندۀ اهالی بلند شد. محمدحسن و اکبر و چند تا بچۀ دیگه با سروصدای زیاد پیداشون شد. هر کدوم یه تخم‌مرغ آب‌پز توی دست‌های رنگیشون بود. یکی با لباس زردچوبه‌ای و موهای به‌هم ریخته و تخم‌مرغ زرد و اون یکی با دست‌های رنگی و تخم‌مرغی که با روناس قرمزش کرده بود. یکی از بچه‌ها جلو اومد و رو کرد به آقاجلیل و گفت:...

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد